شب چهقدر ...؟ (1)
«شب چهقدر...؟» شاید ترجمهای همراه با تلمیح باشد از این فرمودهی خداوند که «وَمَا اَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ » (قدر/2). «شب چهقدر؟» اشارهای خلاصه و کوتاه است به این پرسشهای اساسی که «شب قدر چیست؟»، «شب قدر چه قدر و ارزشی دارد؟»، «نقش و جایگاه شب قدر در زندگی ما چیست؟»، «نسبت ما با شب قدر چیست؟»، «چقدر شب قدر؟» و پرسشهای دیگری از این قبیل که شاید سالی یک بار به ذهن عدهای از ما خطور میکند و من چکیدهی همهی آنها را معمولاً در این سؤال که با طنزی لطیف آمیخته است بیان میکنم: شب چهقدر...؟
البته من سؤال خود را به سالی یک بار و در شبهای قدر محدود نمیکنم و سعی میکنم در طول سال از خودم بپرسم و اکنون میخواهم شما را هم به این پرسش دعوت کنم و از شما بپرسم تا شما هم گاهی از خودتان بپرسید شب چهقدر؟
به نظر من تمامی این سؤالات معطوف است به این پرسش کاربردی که «ما در شب قدر باید چه کار کنیم؟». یعنی هر پاسخی که به آن سؤالات بدهیم به طور مستقیم در این سؤال اخیر تأثیر دارد و در عمل، تکلیف ما را با خدا، شب قدر و خودمان روشن میکند. چیستی شب قدر، قدر و ارزش آن، نقش و جایگاه آن، نسبت ما با آن، تعداد آن و همه و همهی این مسائل قرار است به این نقطه ختم شود که حالا ما با این شب قدر محترم چه کار باید بکنیم؟
در فرهنگ ما شب قدر معمولاً به این شکل و با این ویژگیها معرفی میشود:
شبی که قرآن در آن شب نازل شده است؛
شبی که مقدس و دارای ارزش معنوی است؛
شبی که سرنوشت یک سال آیندهی انسانها در آن رقم میخورد؛
شبی که بیش از هزار شب ارزش دارد؛
شبی که هر کار خیری در آن هزار برابر ارزش دارد؛
شبی که باید به عبادت و شبزندهداری سپری شود؛
شبی که (به نظر بعضیها) باید به علمآموزی و کسب معرفت سپری شود؛
شبی که خداوند گناهان بندگان خود را میبخشد؛
شبی که ...
البته همهی این ویژگیها درست است و در آیات و روایات هم به آنها تصریح شده است؛ ولی این نوع نگاه به شب قدر ما را به چه نوع مواجههای با این شب فرا میخواند؟ رفتار و برخورد ما با یک چنین شب قدری قطعاً اینگونه خواهد بود:
روز قبل از شب قدر کمی استراحت میکنیم تا بتوانیم شب را بیدار بمانیم؛
سعی میکنیم شب جایی مهمان نشویم و تا حد امکان مهمانی را هم نپذیریم؛
یک قرآن و یک مفاتیحالجنان کنار دست خود میگذاریم و شروع میکنیم به انجام اعمالی که در این شب مستحب است؛
عمدتاً به مساجد و تجمعات مذهبی میرویم تا از برنامههای تدارک دیده شدهی آنها در این شب بهرهمند گردیم؛
در این شب توبه و انابه به درگاه خدا میکنیم و به او قول قرص و محکم میدهیم که دیگر گناه نکنیم؛
از خدا میخواهیم خواستههایمان را برآورد و بعضی اموری که در نظر داریم و آرزو داریم به آنها برسیم برایمان در سال آتی مقدر نماید؛
و ...
اما چند نکته راجع به این نوع نگاه به شب قدر:
تمام آنچه گفتم در مورد بعضی افراد جامعه صادق است و بعضی دیگر ترجیح میدهند این شب را هم مانند شبهای دیگر زندگی خود بگذرانند (منظورم آنهایی است که به این شب اعتقاد دارند، نه کسانی که فارغ از این ماجرا هستند)؛
معمولاً در این شب وقت خود را هدر میدهیم و آنگونه که شایسته و بایسته است اعمال مخصوص این شب را انجام نمیدهیم؛
بعضی از ما از اینکه باید شب تا صبح بیدار باشیم و عبادت کنیم همچین دل خوشی نداریم و ته دلمان سر خدا غرولوند میکنیم؛
بعضی از ما از اینکه شبهای قدر در میان سه شب 19، 21 و 23 رمضان مردد است خوشحالند که سه شب را به عبادت میگذرانند و برخی ناراحتند که مجبورند سه شب بیداری را تحمل کنند؛
عمدتاً سر شب آنقدر خود را با دعاهای عریض و طویل، آن هم به زبان عربی که معنای آن را نمیفهمیم، خسته میکنیم که بعد از چند ساعت با خواب درگیر میشویم و تسلیم خمیازه و چرت و حتی خواب میشویم. گاهی هم ناچار میشویم به ترفندی متوسل شویم که حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) از طریق آن کودکان خردسال خود را در این شب بیدار نگه میداشتند؛ یعنی آب به دست و روی خود میزنیم تا خواب از سرمان بپرد؛
گاهی در تجمعات مذهبی که حضور یافتهایم نقبی هم به گناه میزنیم (منظورم رفیق ناباب است که ما را از گناهان جمعی نظیر غیبت، تهمت، تمسخر، لهو و امثال آن در قالبهای سنتی مثل جوک و لطیفه و مدرن مثل پیامک و نظایر آن بهرهمند میکند) و نمیگذاریم لااقل یک شب گناهی در پروندهیمان ثبت نشود؛
در این شب توبه و انابه به درگاه خدا میکنیم و به او قول قرص و محکم میدهیم که دیگر گناه نکنیم؛ ولی اکثراً پیش از طلوع صبح قول خود را نقض میکنیم و ...؛
آن عدهای که معتقدند این شب باید به علمآموزی و کسب معرفت سپری شود هم علم را میبوسند و روی طاقچه میگذارند و ترجیح میدهند وقت خود را با قرآن و مفاتیح بگدرانند، مگر عدهی معدودی که انگشت شمارند؛
آرزوهایی را که میخواهیم خدا برایمان مقدر کند تا در سال آینده به آنها برسیم معمولاً متناسب با درک ناچیز و بر اساس خودخواهیها و جهالتها و حتی هواهای نفسانیمان شکل گرفته که درواقع، با اصرار بر مقدر شدن آنها مشغول زدن تیشه به ریشهی خود هستیم در دنیا و آخرت؛
معمولاً شب قدر یکی از سختترین شبهای زندگیمان است که با فشار بیخوابی و خستگی مفرط همراه است و خاطرهی تلخی را در ذهن ما بر جای میگذارد؛ ولی ما هر سال مانند دارویی تلخ آن را سرمیکشیم و برای اینکه از خوبیهای آن بهرهمند گردیم این یک شب را تحمل میکنیم و بیدار میمانیم؛
و ...
بگذریم و زیاد سخت نگیریم! اینها گرفتاریهای متداول ما انسانهاست که همواره با آنها درگیر هستیم و خدا هم چندان خردهای برای این رفتارها بر ما نمیگیرد؛ من که هستم که بخواهم خرده بگیرم یا عیبجویی کنم؟! قصد من صرفاً آسیبشناسی مختصر و گذرایی از رفتار و برخورد ما با شب قدر است که البته هنوز وارد بخش اصلی بحث خود نشدهام و اینها بیشتر مقدمات بحث بود.
(خسته که نشدید؟! این مقدمات لازم است تا بحث اصلی جابیفتد. کمی صبر داشته باشید و متن دوم را بخوانید!)
موضوع مطلب : شب قدر, توبه, دعا, آمرزش, معرفت, خدا